باز خوابش رو دیدم.مثل همیشه که آخر شب به بهانه چای با هم حرف میزنیم.میزدیم! گفتم مامان هنوز خیلی چیزها مونده بود یاد بگیرم ازت؛ لبخند زد گفت فارغ التحصیل نشدی که؛ یادت میدم. دستش رو گذاشت روی دستم گفت وقت هست؛ یاد میگیری فقط کافیه دقتت رو بیشتر کنی.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گردشگری Čapek | a world of bucks ارشادی هنر گرافیکی دانلود فیلم کمیاب استخدام آموزش و پرورش و نمونه سوالات استخدامی George آموزش علوم کامپیوتر و حسابداری Sally